
کتاب سر نوشت برای هر کسی چیزی نوشت نوبت که به ما رسید قلم افتاد....
دیگر هیچ ننوشت .
خط تیره ایی گذاشت و گف
تو باش و اسیر سر نوشت .









در هوای تو دنیا را خواهم گشت !!
کجایی برگرد.....









من دیگه نه از اومدنـــ کسی ذوق زده میشمـــ
نــــه کسی از کنارمـــ بره حوصله دارم نازشو بخرمــــ که بر گرده ....
منــــ ادمــــ بی احساس نیستمــــ
من بی معرفتو نامرد نیستمــــ
فقط خسته ام از همه چیـــــ....









باز هم دیدمش ! نه اینکه بغض کنم نـــــه!!
فقط از دور هزار سال پیر شده ام هـــــــــه









شمرده بودم پنج سیگار راه تا خانه ی تو بود
سیگار پشت سیگار!!!
کوچه به کوچه میگردمو نمیرسم...









ســــاده نگذر!!!!
به یاد داشته باش این دل نــــــوشته ها یک (دل نـــــوشته)است!!!









اشکی که بی دلیل بیاید
اشک دلتنگی نیس اشک بی کسی استــــ.









مانند سیگار مانده ام میان دو انگشت
روزگار لعنتی نه مرا میکشد! نه خاموشم میکند!
فــــراموش کرده دارم میسوزم!!









از وقتی رفتی اشکهایم اواره شدند...
و دیگر نشانه ایی ندارد ک پناهشان باشد!!!









حالا ک میروی..
چشمانم را بگیر فردای رفتنت دیدن ندارد







